یه مرداب برای بدست اوردن یه نیلوفر سالها میخوابه تا ارامش نیلوفر بهم نخوره پس اگه کسی رودوست داری برای داشتنش حتی شده سالها صبر کن
آره عزیزم تو هم مثل الان من منتظرش بمون.اون برمی گرده...
چقدر فریاد بزنم عشقم کو؟؟؟مگه اون می شنوه؟؟؟؟
اون هیچی نمیشنوه...
من تنها شدم ولی مگه اون میشنوه
گلم سرتو بالا بگیر من تحملم کمه...اینم آهنگ جدید محسن یگانه.
هرچی می خونه مخصوص منه...
یه دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره ھمیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم ھمیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بھش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بھش زد و گفت :مراقب چشمای من باش
برای تو
دیگه خسته شدم از بس که نشستم و زل زدم و ندیدمت دیگه نمی تونم دلمو خوش کنم به خاطرات گذشته می دونی دلم داره می ترکه غم دلم فقط برای تو بود شادیم فقط با تو بود همیشه دلمو به آمدنت، از دور دیدنت خوش کرده بودم اما چرا اینقدر بی رحمی دارم می میرم می دونی واقعا" از نبودنت دارم .........
همیشه غروبم فقط با صدای تو قشنگ بود اما حالا چی نیستی وقتی نباشی از غصه می میرم بغض گلوم را می گیره .حالا با کی حرف بزنم تا ..............
کاش می دونستی اشکهام بی مهابا سرازیر میشه نمی دونم چرا اما تو که می دونی من چقدر دوستت دارم پس چرا ................. من هنوزم تو رو می خوام
این عکس ها رو واسه تنهایی خودم گذاشتم.واسه این که کسی رو ندارم که درکم کنه.
کسی هست که منو درک کنه؟؟؟کسی هست که منو از تنهایی دربیاره؟؟
ستاره ی شبهای تنهایی من برگرد...برگرد تا بدانم عشق چیست
من نمی دانم عشق چیست ... به من بگو تا تنها نمانم ... بگو
تا آمدم بدانم عشق چیست تنهایم گذاشتی ... تنها شدم تنها می دانی یعنی چه؟؟
یعنی اینکه دیگر کسی را ندارم تا به من عشق بورزد...دیگر ستاره ای در این آسمان ندارم
دیگر شهابی ندارم.آیا شهابی هست؟؟؟!!!!!
محسن یگانه قشنگ میگه : چی بگم که خیلی تنهام؟؟؟می دونی یاری ندارم
...می دونی که غیر غصه دیگه دلداری ندارم؟؟
هر کی اومد دو سه روزی از دلم بازیچه ای ساخت دلمم مثل عروسک ساده بود دل به
دلش باخت...
***
عاشقا تنها می مونند تنهایی مرام عشقه
من تنهام تنها
تنها
تنها
آیا می دانی من تنهام ؟؟؟ آیا می دانی؟؟؟
خیلی بده که یک دلی عاشق یک دل بشه
بگذره از زندگیش از همه غافل بشه
خیلی بده یواشکی دل به نگاهی بسپره
جدا از این که بدونه تو دل اون جا نداره
خیلی بده که قصه رو با یه امیدی سر کنه
قصه به آخر برسه ولی به چیزی نرسه
اون روز دیگه پشیمونی فرقی به حالش نداره
مرغی که از قفس پرید کاری به کارش نداره
تا کی باید به آسمان خیره شوم تا شاید شهابی بگذرد؟
تا شاید ستاره ای چشمک بزند ؟
تا کی باید به انتظار بنشینم؟
آیا شهابی صدای آرزوهایم را می شنود؟؟
ای خدا سرنوشتم چیست؟؟؟
چه قشنگه وقتی آدم قلبش داره واسه یکی میزنه که خودش خبر نداره واز اون قشنگتر اینه که بعد از یه مدت اون ضربان قلب تقسیم بر دو بشه یعنی به جای 2 تا یکی بزنه..وقشنگتر از اون اینه که یه روز همین ضربانهای نیمه ناتموم دیگه نزنه
اون وقته که مردم یادشون می افته که فلانی چرا قلبش نا مرتب کار میکرد
واینجاست که من میگم علتش رومن میدونم...وقتی قلبت داره واسه یکی میزنه که یه روز تو رو میخواد ویه روز تنهات میزاره این ضربانها سر درگم میشن ونمیدونن که آیا ادامه بدن یا نه وهمینه که نامرتب میشن
ولی وقتی کم کم می فهمن که اونی که عمری براش خودشون رو به حرکت درآوردن تا بهشون بگن ضربان قلب فلانی داره واسه فلانی میزنه دیگه داره تنهاشون میزاره اون وقته که از کاری که کردن پشیمون میشن وتصمیم میگیرن دیگه هیچ وقت نزنن
آخه میدونین دل قلب خیلی نازکه..زود میشکنه...ضربان کوچولوها هم که این وسط باید به آتیش قلب بسوزن
اینا رو گفتم تا بهتون بگم که ضربانهای قلب منم دارن به حقیقتی که ماهها چشمشون رو روش بسته بودن پی میبرن..اونا هم تصمیم گرفتن دیگه نزنن...راستش دیگه تحمل نامردی رو ندارن
میخواهم برایت بنویسم، اما مانده ام که از چه چیز و چه کس بنویسم؟! از تو که
بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر
خشکم؟ از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
امشب ازچه بنویسم؟از دستهایت که فقط سنگینی سیلیهایت را به یادم می آورد یا از
دستهایم که هر شب به سوی آسمان بلند میکردم و از خدا به دعا ترا
میخواستم و دیدگان بارانی ام را همسفر دعاهایم میکردم تا واسطه ی شفاعتم شوند؟
امشب از چه بنویسم؟از قلبی که مرا نخواست یا از قلبی که تو را خواست؟ شاید هم اگر
در دادگاه عشق محاکمه بشوم دادستان تو را مقصر نداند و بر زودباوری قلب من که تورا
بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند...شاید از اینکه زود دلبسته شدم
پرسید:
به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم
"بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هیچ کس. پرسید پس به خاطر چه زنده
هستی؟ با اینکه دلم فریاد میزد "به خاطر تو" با یک بغض غمگین گفتم به
خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک
تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده
است
دلـــتنگی هایم را با قـــــاصدک ها قسمت کنم
تــــــا به گوش تــــــــو برسانند.
می گفتی قـــــاصدکها گوش شنوا دارند
غم هایت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار .
من اکــــــنون صاحب دشتی قاصدکم.
امــــــــا مگر تـــــــــو نمی دانستی
قـــــــــاصدکهای خیس از اشک می میرند
*تنهاییم را باتو قسمت می کنم
سهم کمی نیست.
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست.
*تنها از ابتدا تا انتها را پیمودم
تنها از صخره های بزرگ زندگی عبور کردم و تنها مردم آیا کسی گفت : چگونه مرد؟؟؟؟
آیا کسی به خودش زحمت داد که بفهمد این آدم تنها مرد؟؟؟
هزار سالم بگذرد کسی نمی فهمد من تنها مردم...هیچ کس ...
هیچ کس حتی تو ای تک ستاره قلبم نفهمیدی تنها و در انتظار تو مردم
*من عاشق نیستم ولی دیوانه ی دیوانگی ام...گویند دیوانگی معنای دیگر واژه عشق است